فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من

فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من

عشق، کاغذ و مداد رنگی

پنجشنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۸، ۰۹:۵۳ ق.ظ


 دوشنبه ی پیش رفتم به مدرسه ای که در آن برای بچه های محروم کلاس های تابستانی رایگان برگزار کرده اند.

 مدرسه که نوساز است و یک خیّر آن را ساخته است،  در ابتدای روستایی به نام کیکاوَر قرار دارد که محلی ها به آن کیکاوور می گویند. 

دم ظهر از جاده ی رباط کریم - شهریار به آن رسیدم. داشتند جاده ی باریک روستا را تعمیر می کردند و مجبور شدم چند جا از خاکی بگذرم. دم باد می آمد.

 دیدن دوباره ی داوود، پس از چندسال، خوشایند بود.

 داوود مرا با همکار دیگری آشنا کرد به نام آقای بوستانی که تحصیل کرده ی تئاتر بود. پیش از شروع کلاس، حرف"به وقت تنهایی" پیش آمد و صحبت کردن با آقای بوستانی درباره ی آن مفید بود.

 بچه های کلاس نقاشی هفت نفر بودند از پایه های هفتم و هشتم.

 در جلسه ی نخست، درباره ی ابزارهای نقاشی باهاشان صحبت کردم. پرسیدم:"به نظر شما برای نقاشی کردن به چه چیزهایی نیاز داریم؟"

یکی شان پاسخ داد"عشق، کاغذ و مداد رنگی!"

خواستم که هرکدام یک نقاشی بکشند. بعد روی نقاشی هایشان صحبت کردم. چند تمرین به اشان دادم و انجام دادند و در پایان تمرین هایی برای جلسه ی بعدشان مشخص کردم.

جا به جا از نقاشی های قدیم تا جدید برایشان حرف زدم و از سینما و از پیکره سازی. سعی کردم ذره ذره در نگاهشان به نقاشی تغییر ایجاد کنم. 

 بچه ها پر از سئوال بودند.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۴/۱۳
اسماعیل بابایی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی