فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من

فلسفه های لاجوردی

یادداشت های من

هه ناسه ی سرد و دلی پر درد...

يكشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۸، ۰۱:۴۸ ب.ظ

عمومامه دیشب رفت.

به قول عمه طاووس که امروز مویه می کرد:"آرام نمی گرفتی، اسبابت را جمع می کردی و می گفتی می خواهم بروم خانه ام...، بِرارم..."

بالاخره رفت خانه ی خودش.

چند روزی بود که حالش دوباره بد شده بود.

ساعتی پیش از مردنش، زنگ زدم به عموحسن. گفت چیزی نخورده است. حتی نتوانسته بود لیوانی شیر بخورد.

قطع که کردم گریستم- این تو بمیری از آن تو بمیری ها نیست...

ساعتی بعد گوشی ام که زنگ خورد، گفتم یا الله!... فهمیدم. پدرم خبر داد.

...

خواهش های فروغ بی ثمر بود...؛ مثل کسی که می خواهد فراموشی نگیرد، رفتم سراغ آلبوم عکس و یک به یک با عکس ها گریستم.

...

پ.ن:

عنوان از مویه های عمه سروناز.

هه ناسه: نفس

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۹/۲۴
اسماعیل بابایی

نظرات  (۱)

۲۴ آذر ۹۸ ، ۱۶:۲۱ لبخند ماه

روح بلندش شاد

پاسخ:
سپاسگزارم؛ سلامت باشید.
روح رفتگان شما هم شاد.

خیلی ممنونم از حضورت ون.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی