فراز
سنگ از سنگ
جرقه از جرقه
آتش از آتش
فراز میآید
انسان
از فروافتادن پیاپی.
"محمدعلی سپانلو"
این تابستان با بچه های تجربی و انسانی کلاس کنکور دارم. اتفاقی که برای نخستین بار در این مدرسه می افتد. تعدادشان زیاد نیست و تجربی ها بیشترند. تقریبا نصفشان سر کار می روند و به همین خاطر کلاس از هفت صبح شروع می شود که گاهی با غر غر خانم سرایدار رو به رو می شویم.
هفت صبح که می رسم، باد خنکی می آید و خبری از گرما نیست. بچه هایی که زودتر آمده اند می دانند که باید پنجره های سالن را باز کنند!
پنجره های کلاس که باز می شوند، باد کلاس را برمی دارد. بوی علف تو می آید و در سکوت بقیه ی کلاس ها، درس شروع می شود.
یکی از بچه های انسانی خیلی سئوال می کند، شکل سئوال هاش جور خاصی ست، انگار که در فضای کلاس نباشد یا از بحث چیز زیادی نفهمیده باشد. حوصله می کنم و این حوصله کردنم باعث شده تا از حساسیت بچه ها و بعضا نگاه ها و خنده های بی صدای تمسخرآمیزشان نسبت به اش کم شود.
همین دانش آموز اما به سینما و موسیقی علاقمند است و هر بار باید پرسش هاش در این باره را کوتاه پاسخ دهم یا ارجاعش دهم به بیرون.
پ.ن:
بشنوید:
موسیقی بی کلام "Empty Rooms"، از گری مور.